چکیده:1[1]پس از نهضت عمومی نگارش و کتابت احادیث در میان اصحاب، کتابهای فراوانی در دوران امامت صادقین: و پس از آن تولید شد. کتاب عبیدالله بن علی حلبی یکی از نخستین نگاشتههای حدیثی است که از شهرت و اهمیت ویژهای برخوردار است و نخستین تصنیف شیعه نام گرفته است. برخی از پژوهشگران با طرح ابهاماتی، انتساب این کتاب به عبیدالله بن علی حلبی را مورد تردید قرار دادهاند. ابهامات مطرح شده پیرامون کتاب حلبی را میتوان در دو قسم کلی جای داد؛ ابهاماتی که از چگونگی گزارشهای فهرستی برخاسته و ابهاماتی که به محتوای روایات کتاب باز میگردد. در این نوشتار سعی شده که به روش توصیفی تحلیلی ابهامات نوع اول مورد بررسی قرار گیرد و پرسشهای ایجاد شده پاسخ داده شود.
کلیدواژهها: اصالت کتاب؛ کتاب حلبی؛ عبیدالله بن علی حلبی؛ اعتبارسنجی.
1. درآمد
در بازه زمانی امامت امام باقر و امام صادق8 با توصیهها و بسترسازیهای امامان نهضتی فراگیر در میان شیعیان پدید آمد که میتوان با واژگان «نهضت عمومی نگارش حدیث» از آن یاد کرد. این توصیهها اصحاب راستین امامان را بر آن داشت که به کتابت احادیث روی آوردند؛ هر یک از آنان دفترهای حدیثی متعددی گرد آورده بودند که بعدها منبع اصلی جوامع حدیثی شیعه شد. رویکرد عمومی فرهیختگان به ثبت و نگارش حدیث منجر به آن شد که در اندک زمانی کتابهای فراوانی در جامعه شیعه تولید شود؛ تا جایی که سماعة بن مهران در گزارشی غرورآمیز به امام کاظم7 عرض میکند: «ما شیعیان در تجمعهایمان مباحثه میکنیم و هیچ مسألهای مطرح نمیشود مگر آنکه پیرامون آن نوشتهای در اختیار داریم.»[2]
کتابمحوری یکی از سرخطهای مهم طرح فرهنگی امامان برای مقابله با بحرانهایی بود که جامعه شیعه را تهدید میکرد؛ در روایتی امام صادق7 به نمونهای از بحرانهای ابتدای امامت امام باقر7 اشاره کرده و به نقش نهاد امامت در زدودن این بحران ها تأکید میکند؛ «محمد بن يحيى عن أحمد بن محمد عن صفوان بن يحيی عن عيسى بن السری أبی اليسع قال: قلت لأبی عبد الله7 أخبرنی بدعائم الإسلام ... ثم كان علی بن الحسين: ثم كان محمد بن علی أبا جعفر7 و كانت الشيعة قبل أن يكون أبو جعفر7 و هم لا يعرفون مناسك حجهم و حلالهم و حرامهم حتى كان أبو جعفر7 ففتح لهم و بين لهم مناسك حجّهم و حلالهم و حرامهم حتى صار الناس يحتاجون إليهم من بعد ما كانوا يحتاجون إلى الناس».[3]
با توجه به این روایت -که از اعتبار بالایی برخوردار است[4]- روشن است که تا قبل از امامت امام باقر7 شیعه در فقر فرهنگی عجیبی به سر میبُرد تا حدی که به مسائل حلال و حرام خود آگاهی نداشت؛ این امام باقر7 بود که جامعه شیعه را از این تهیدستی فرهنگی رهایی بخشید و نه تنها نیازهای دینی خود را شناخت بلکه خود محور فرهنگ برای دیگر گروهها شد؛ جامعه نوپایی که تا چندی قبل محتاج دیگر فرقهها بود، با مدیریت فرهنگی نهاد امامت، وابستگی فرهنگی خود را به استقلال فرهنگی و بالاتر از آن فرهنگ گستری تبدیل نمود. پر واضح است که کتابمحوریِ شیعیان مهمترین نقش را در زدودن این بحران ایفا کرده است. در میان همه کتابهایی که در عصر امام باقر و امام صادق8 تولید شده است کتاب عبیدالله بن علی حلبی دارای اهمّیت و جایگاه ویژهای است؛ تداول و شهرت کتاب حلبی در میان شیعه و نیز روایات فراوانی که از این کتاب در مهمترین منابع حدیث شیعه روایت شده است گواه ارزش و اهمّیت این کتاب است.
در رابطه با عبیدالله بن علی حلبی و کتاب گرانسنگ وی، آثار اندکی نگاشته شده است؛ احسان سرخهای در مقاله «کتاب حلبی منبعی مکتوب در تألیف الکافی»[5] که خود آن را بخشی از طرح بازسازی کتاب حلبی معرفی کرده است، به ردگیری روایات کتاب حلبی و تحلیل اسنادی که به وی و برخی از راویان خاندان حلبی ختم میشود پرداخته است. مرتضی وفایی نیز در مقاله «نگاهی به حدیث و محدثان شیعه حلب»[6] به صورت مختصر به معرفی عبیدالله بن علی حلبی و هشت نفر دیگر از خاندان ابی شعبه حلبی اقدام کرده است. دکتر مجید معارف و امیر رشیدی در مقاله «بررسی اصالت کتاب عبیدالله بن علی حلبی»[7] با نگاهی انتقادی به تردید در انتساب کتاب به مؤلف آن پرداختهاند و برخی ابهامات محتوایی را شاهد این مسأله قرار دادهاند. دکتر رضا قربانی زرین نیز در بخشی از پایان نامه «اصالت حدیث شیعه در موضوع مقامات ائمه: (نصب الاهی، علم موهوب و کرامات)»[8] برخی اشکالات پیرامون کتاب عبیدالله بن علی حلبی را پاسخ گفته است. ابهاماتی که پیرامون کتاب حلبی مطرح است را میتوان در دو قسم کلی جای داد ابهاماتی که اصالت و چگونگی انتقال کتاب حلبی را مورد نقد قرار داده است و ابهامات محتوایی که مضامین برخی روایات نقل شده از حلبی را به چالش کشیده است. در نوشتار پیش رو سعی شده ابهاماتی که پیرامون اصالت و کیفیت انتقال کتاب حلبی مطرح شده مورد بررسی قرار گیرد.[9]
2. شخصیتشناسی
عبیدالله بن علی بن ابی شعبه حلبی سرشناسترین راوی از خاندان ابوشعبه حلبی است. خاندان حلبی یکی از مهمترین خاندانهای حدیثی شیعه هستند که همچون آل اعین،[10] آل یقطین،[11] آل نهیک،[12] آل عبدربه[13] نقش بسیار مهمی در انتقال میراث حدیثی به نسلهای پس از خود داشتهاند. از دیگر راویان آل ابی شعبه میتوان به محمدبن علی بن ابی شعبه حلبی، یحیی بن عمران بن علی حلبی و عمران بن علی حلبی اشاره کرد.[14] نجاشی در وصف عبیدالله بن علی و خاندان حلبی مینویسد: «و آل أبی شعبة بالكوفة بيت مذكور من أصحابنا ... و كانوا جميعهم ثقات مرجوعا إلى ما يقولون. و كان عبيد الله كبيرهم و وجههم.»[15] نجاشی در این عبارت همه راویان این خاندان را توثیق کرده و عبیدالله را به عنوان بزرگ و وجه آنان نامیده است. وی در یادکرد احمدبن عمربن ابی شعبه[16] و یاد کرد محمدبن علی بن ابی شعبه حلبی[17] نیز راویان این خاندان را به صورت جمعی توثیق میکند.
خاندان حلبی از دوران امامت امام حسن و امام حسین8 تا دوران امامت امام رضا7 یعنی دورهای در حدود 150سال، در عرصه نقل حدیث فعال بودهاند؛ چرا که نجاشی سر سلسله این خدان یعنی ابوشعبه حلبی را از راویان امام حسن7 و امام حسین7[18] و احمد بن عمر بن ابی شعبه را از راویان مستقیم امام رضا7 معرفی کرده است.[19] عبیدالله بن علی حلبی در زمان حیات امام صادق7 بدرود حیات گفته است.[20] خاندان حلبی اصالتی کوفی دارند اما به دلیل سفرهای فراوان تجاری به شهر حلب، به این شهر منتسب شده و به «حلبی» شهرت یافتهاند.[21]
3. کتاب عبیدالله بن علی حلبی
3-1. معرفی کتاب
عبیدالله بن علی کتابی مشهور تصنیف نموده که نخستین تصینف در میان شیعیان است.[22] این کتاب توسط عبیدالله بر امام صادق7 عرضه شده و حضرت پس از مطالعه این کتاب با عبارت ویژهای این کتاب را مورد تقدیر و تجلیل قرار دادند.[23] این کتاب به نام نویسنده آن شهرت داشته که نجاشی در عبارت «صنّف الکتاب المنسوب الیه»[24] به این نکته اشاره دارد. شیخ طوسی در یادکرد عبیدالله بن علی حلبی با عبارت «له كتاب مصنّف معمول عليه» به اعتبار کتاب توجه داده است.[25] با توجه به روایات راهیافته از کتاب حلبی به جوامع حدیثی شیعه میتوان گفت این کتاب درونمایه فقهی داشته که از تبویب و تنظیم خاصی برخودار بوده است.
3-2. تعداد و محتوای روایات کتاب
از عبیدالله بن علی 2667 روایت در کتب اربعه روایت شده است، که به تفکیک؛ الکافی 504 روایت، من لایحضره الفقیه1324روایت، تهذیب الاحکام582 روایت، الاستبصار257 روایت.[26] از این تعداد بیش از 2400 روایت توسط حمادبن عثمان روایت شده است، علی بن رئاب با 54 روایت، حمید بن المثنی با 43 روایت، پرتکرارترین راویان بعد هستند. جالب آن است که عبیدالله بن علی بیش از 2600 روایت را به صورت مستقیم از امام صادق7 روایت کرده است.
چنانکه پیشتر اشاره شد کتاب حلبی را میبایست یک کتاب کاملاً فقهی بنامیم که در جلد اول و دوم الکافی تنها 14روایت از حلبی ثبت شده،[27] که آن هم بیارتباط با مسائل فقهی نیست؛ نکته قابل توجه پیرامون کتاب حلبی تنوع موضوعات فقهی و گستردگی روایات این کتاب در تمام ابواب فقهی است؛ این بدان معناست که عبیدالله حلبی برخلاف دیگر اصحاب امامان که تک نگاریهایی در موضوعات فقهی داشتهاند[28] کتابی جامع و مبوّب[29] درحلال و حرام تألیف کرده که بسیاری از موضوعات فقهی را در بر میگیرد؛ پراکندگی بخشی از 504 روایتی که کلینی از حلبی نقل کرده به شرح ذیل است؛
کتاب الطهارة 15 روایت، کتاب الحیض یک روایت، کتاب الجنائز 20 روایت، کتاب الصلاة 48 روایت، کتاب الزکاة 10 روایت، کتاب الصوم 42 روایت، کتاب الحج و المزار 68 روایت، کتاب الجهاد 2 روایت، کتاب المعیشة 63 روایت، کتاب النکاح 46 روایت، کتاب العقیقه 3 روایت، کتاب الطلاق 44 روایت، کتاب العتق 7 روایت، کتاب الصید 9 روایت، کتاب الذبائح 7 روایت؛ کتاب الاطعمه و الاشربه 10 روایت، کتاب الوصایا 7 روایت، کتاب الفرائض 8 روایت، کتاب الحدود 22 روایت، کتاب الدیات 28 روایت، کتاب الشهادات 7 روایت؛ کتاب الایمان و النذور 6 روایت.
3-3. تردید در انتساب کتاب به عبیدالله
حدیث پژوهان در طول تاریخ تشیع برای اعتبارسنجی یک نگاشته حدیثی پیش از هر نکتهای به صحّت انتساب کتاب به مؤلف توجه میکنند؛ قطعی بودن انتساب کتاب به مؤلف در اصطلاح «اصالت کتاب» نام گرفته است. دانشیان حدیث در موارد متعددی انتساب کتابهایی را به مؤلفانشان مورد تردید قرار دادهاند؛ برای نمونه میتوان به کتابهایی مانند «اصفیاء امیرالمؤمنین»،[30] «تفسیرالرؤیا»،[31] «کتاب سلیم بن قیس هلالی»،[32] «اصل زید الزراد»، «اصل زید النرسی»[33] و «تفسیر الباطن»[34] اشاره کرد که ابهاماتی در انتساب به مؤلفانشان وجود دارد.
اصالت کتاب عبیدالله بن علی حلبی نیز توسط برخی از دانشیان حدیث در چند دهه گذشته مورد تردید قرار گرفته است؛ آقای محمدباقر بهبودی و دکتر مجید معارف انتساب کتاب به مؤلف را به ابهاماتی همراه میدانند و مطالبی را در این زمینه مطرح کردهاند؛ پیش از بررسی این تردیدها بیان شود که دانشیان حدیث– به جز آقایان بهبودی و معارف- در گذشته و حال در انتساب این کتاب به مؤلف تردید نکردهاند، دستکم نگارنده علی رغم فحص فراوان تا کنون به نتیجهای نرسیده است.
جناب بهبودی بر این باور است که کتاب حلبی ساختگی است و روایات آن از دیگر نگاشتهها به سرقت رفته است و پس از تحریف در کتابی به نام عبیدالله بن علی حلبی گرد آمده است.[35] یکی از مهمترین شواهد این سخن چگونگی گزارش دانشیان رجال همچون نجاشی و طوسی از این کتاب است که – به زعم ایشان- موهم تشکیک در صحت انتساب کتاب به عبیدالله است؛ شیخ طوسی در توصیف کتاب مینویسد: «له کتاب مصنّف معمول علیه». آقای بهبودی در توضیح این عبارت آورده است: «و صرَّح الطوسی بأن كتابه معمول عليه: عُمِل باسمه دون أن يكون الكتاب له»[36] چنانکه مشاهده میشود آقای بهبودی این تعبیر را صریح در ساختگی بودن کتاب میداند.[37]
نجاشی نیز مینویسد: «صنف الکتاب المنسوب الیه و كان عبيدالله كبيرهم و وجههم و صنف الكتاب المنسوب إليه و عرضه على أبیعبدالله عليهالسلام». آقای بهبودی در توضیح تعبیر «المنسوب الیه» آورده است: «و صرَّح ابن النجاشیّ بأنَّ الكتاب منسوب إليه، كأنّه ينكر نسبة الكتاب إليه».[38] این عبارت نیز از نگاه وی موهم عدم انتساب کتاب به مؤلف است. آقای معارف نیز در توضیح عبارت نجاشی مینویسد: «میتوان از این تعابیر چنین دریافت که اثر، به نام عبیدالله حلبی جعل شده، و به او منسوب گردیده است».[39] برقی نیز در یادکرد عبیدالله بن علی حلبی مینویسد: «عبيدالله بن علي الحلبي عن يحيى بن عمران الحلبي كوفي...»[40] ظاهر این عبارت آن است که عبیدالله از یحیی بن عمران روایت کرده است و حال آنکه عبیدالله به جهت مقدم بودن طبقه نمیتواند از یحیی بن عمران روایت کند. آقای بهبودی در توضیح این عبارت تصریح دارد که کتاب عبیدالله مأخوذ از کتاب یحیی است و سپس از این امر تعجب کرده که چگونه چنین چیزی ممکن است؟[41]
3-3-1. بررسی عبارت شیخ طوسی
شیخ طوسی پیرامون کتاب حلبی مینویسد: «له كتاب مصنّف معمول عليه و قيل: إنه عرض على الصادق7 (فلما رآه استحسنه) و قال: ليس لهؤلاء يعنی المخالفين مثله» گذشت که آقای بهبودی تعبیر «معمول علیه» را «برساخته بر او» ترجمه کرده است. طبق این ترجمه ضمیر در «معمول علیه» به عبیدالله بر میگردد. چندان واضح نیست چرا ضمیر به عبیدالله برگشت داده شده نه به کتاب وی؛ و حال آنکه مجموعه ضمائر در این عبارت به کتاب بر میگردد. در موارد فراوان دیگری نیز شیخ طوسی پس از آنکه کتابی را برای مؤلفی ذکر میکند، در ادامه ضمیر «ه» را برای کتاب نه صاحب آن به کار میبرد.[42]
اگر بنا باشد ضمیر به حلبی رجوع کند سزاوار است ضمائر در مجموعه عبارت مربوط به حلبی باشد و این بدان معناست که عبیدالله بن علی حلبی خود بر امام صادق7 عرضه شده است! و حضرت وی را تحسین کردهاند! و فرمودهاند: آیا مخالفان مثل حلبی دارند؟!! این تعبیر مشابه تعیبری است که نجاشی برای کتاب حسن و حسین بن سعید اهوازی به کار برده: «كتب ابني سعيد كتب حسنة معمول عليها» "معمول علیها" یعنی کتابی مورد اعتماد و مشابه تعبیر «کتاب معتمد» است که بارها توسط شیخ طوسی مورد استفاده قرار گرفته است؛[43] شاید در همین عبارت اگر به جای واژه «کتب» - که نیاز به ضمیر مؤنث دارد- از واژه «کتاب» استفاده میشد و ضمیر به صورت مذکر به کار میرفت، کتاب فرزندان سعید اهوازی هم «برساخته» معرفی میشد.
شیخ طوسی در نمونههای متعدد عبارت «غیر معمول علیه» را پیرامون احادیث مختلف به کار برده و از آن «مورد عمل و مورد اعتماد نبودن» را اراده کرده است.[44] این بدان معناست که «معمول علیه» به معنای مورد اعتماد است. چگونه ممکن است شیخ طوسی کتاب حلبی را برساخته و مجعول بداند اما خود در تهذیب الاحکام بیش از 570 حدیث، و مجموعا در التهذیب و الاستبصار بیش از 830 حدیث از این کتاب روایت کرده باشد؟ ناگفته نماند که هیچ یک از حدیث پژوهان و رجال شناسان – طبق فحص نگارنده- تعبیر «معمول علیه» را «برساخته بر او» فهم نکرده است.
دکتر معارف نسبت به قسمتی از عبارت شیخ طوسی آورده است: «شیخ طوسی عرضه کتاب حلبی به امام صادق7 و تأیید ایشان بر آن کتاب را با تعبیر «قیل» یاد کرده که بیانگر عدم قطعیت نظر شیخ در پذیرفتن این قضیه است» اما از مقدمه فهرست چنین بر میآید[45] که شیخ طوسی فراتر از تجمیع و یکپارچه کردن فهرستهای کوچکِ در دسترس خود کار دیگری انجام نداده است. این نکته با مقایسه برخی ترجمهها با فهرست نجاشی نیز قابل استفاده است؛[46] به عبارت دیگر شیخ طوسی در فهرست، در صدد مستند کردن، به اثبات رساندن و یا نقد کردن برخی از دادهها نیست بلکه صرفاً در مقام گردآوری و تنظیم کردن دادههای اطلاعاتی در دسترس خویش است؛ بنابراین میتوان گفت شیخ با واژه «قیل» در مقام تضعیف و تردید در عرضه کتاب حلبی به امام صادق7 نیست بلکه این واژه را در مقام گزارش به کار برده است.
3-3-2. بررسی عبارت نجاشی
نجاشی نسبت به کتاب حلبی آورده است «صنّف الکتاب المنسوب الیه» آقای بهبودی و دکتر معارف بر این باورند که این عبارت نجاشی به معنای تردید در انتساب این کتاب به مؤلّف آن است. اما چگونه ممکن است یک نویسنده در چهار کلمه دچار تناقض گویی شود؟ مگر نجاشی خود به صراحت بیان نکرده است که این کتاب توسط عبیدالله تصنیف شده است؟ «صنّف الکتاب»؛ پس چگونه ممکن است سریعا پس از این اخبار قطعی، در انتساب کتاب به وی تردید کرده باشد؟ اگر نجاشی در انتساب کتاب به وی تردید داشته عبارت «عرضه علی ابی عبدالله7» چگونه معنا میشود؟ چگونه ممکن است کتابی را که عبیدالله خود تألیف نکرده و به او نسبت داده شده است را بر امام صادق7 عرضه کند؟ جالبتر آنکه امام نیز این کتاب را تصحیح کرده و با عبارت ویژهای مورد تجلیل قرار داده است؛ بنابراین نمیتوان گفت که نجاشی از واژه «المنسوب الیه» تردید در انتساب کتاب را اراده کرده است؛ بنابراین واژه «صنّف» قرینه مهمی بر صحت انتساب کتاب به عبیدالله حلبی است؛ و نیز واژه «عرضه» قرینهای دیگر بر این انتساب است، واژه «صحّحه» و تحسین امام نیز دلیل دیگری است که گواه درستی انتساب این آموزهها به امام است. قرینه چهارم نیز عبارت «و قد روی خلق من اصحابنا» است. که توضیح آن خواهد آمد.
یکی از پژوهشگران بر این باور است که منسوب بودن به معنای نامیده شدن و خوانده شدن و اشتهار نیز به کار میرود چنانکه فردی را به نام شهری یا قبیلهای میخوانند همچون اشتهار خاندان ابی شعبه به حلبی به جهت مسافرتهای تجاری مکرر به این شهر. درباره کتابها و آرای افراد نیز چنین تعبیری رایج است؛ به عنوان نمونه شیخ طوسی در یادکرد محمدبن عیسی الطلحی مینوسید: «له دعوات الأيام التی تنسب إليه: أدعية الطلحی»[47] و نیز نسبت به علی بن احمد الکوفی می نویسد: «له مقالة تنسب إليه».[48] درباره کتاب عبدالله بن علی حلبی نیز باید گفت که همگان این کتاب را با نام مصنف آن میشناختهاند و از آن تعبیر به کتاب حلبی یا کتاب عبیدالله بن علی حلبی[49] میشده است.[50]
3-4-3. بررسی عبارت برقی
برقی در عبارت کوتاهی آورده است «عبيدالله بن علي الحلبی عن يحيى بن عمران الحلبي كوفی و كان متجره إلى حلب فغلب عليه هذا اللقب مولى ثقة صحيح له كتاب و هو أول كتاب صنفه الشيعة»[51] آقای بهبودی با توجه به این عبارت کتاب عبیدالله را برگرفته از کتاب یحیی بن عمران میداند و سپس خود به جهت اختلاف طبقه این راویان از آن اظهار شگفتی کرده است. این عبارت به روشنی به تألیف این کتاب توسط عبیدالله بن علی حلبی و نخستین تصنیف شیعه بودن این کتاب دلالت دارد؛ و نیز با توجه به واژه «عن» میتوان گفت حداکثر معنای قابل برداشت از این عبارت آن است که عبیدالله یکی از کسانی است که از یحیی روایت کرده است. آقای بهبودی از کدام قسمت این عبارت استفاده کرده است که کتاب حلبی از کتاب یحیی اخذ شده است؟
اما آنچه که نسبت به صحیح بودن عبارت «الحلبی عن یحیی» تردید ایجاد میکند آن است که در رجال برقی در هیچ موردی پس از ذکر نام راوی به مشایخ راوی یعنی کسانی که از آنان روایت کرده اشاره نشده است، اما در مقابل در موارد متعددی پس از ذکر نام راوی اشخاصی که از راوی روایت کردهاند یاد شدهاند. این روش برقی این احتمال را تقویت میکند که واژه «عن» تصحیف شده «عم» باشد؛[52] بنابراین عبارت صحیح «عبیدالله بن علی حلبی عمّ یحیی بن عمران» صحیح است. سید بحرالعلوم،[53] عبدالله مامقانی[54] و محمد آصف محسنی[55] عبارت را به صورت «عمّ» ثبت کردهاند؛ بنابراین سخن جناب بهبودی از اساس برداشت صحیحی نیست؛ حتی که اگر واژه در واقع «عن» باشد باز هم سخن ایشان قابل پذیرش نیست.
4. شهرت و تداول کتاب حلبی
4-1. شهرت کتاب حلبی در میان محدثان
نجاشی پیرامون شهرت کتاب حلبی آورده است: «و قد روى هذا الكتاب خلق من أصحابنا عن عبيد الله، و الطرق إليه كثيرة، و نحن جارون على عادتنا فی هذا الكتاب و ذاكرون إليه طريقا واحدا»[56]
با توجه به این عبارت راویان فراوانی این کتاب را در همان طبقه نخست از عبیدلله روایت کردهاند که نجاشی برای به تصویر کشیدن این فراوانی از تعبیر «خلق من اصحابنا» استفاده کرده است؛[57] تعبیر «روی عن» در مواردی به کار میرود که راوی به صورت مستقیم از استاد خود روایت کند. مثلاً اگر در یادکرد یک راوی آمده باشد «روی عن ابی عبدالله7» بدان معناست که راوی بدون واسطه از امام صادق7 روایت کرده است. اما اگر یک راوی با واسطه از امام صادق7 روایت کرده باشد استفاده از این تعبیر صحیح نیست؛[58] بنابراین در همان طبقه اول افراد فراوانی این کتاب را روایت کردهاند و طرق فراوانی به این کتاب وجود داشته اما نجاشی تنها به ذکر یک طریق بسنده میکند: أخبرنا «غير واحد» عن «علی بن حبشی بن قونی» عن «حميد بن زياد» عن «عبيد الله بن أحمد بن نهيك» عن «ابن أبی عمير» عن «حماد» عن «الحلبی».
راوی مستقیم حماد بن عثمان است؛ حماد «ثقة جلیل القدر»[59] و از طبقه دوم اصحاب اجماع است؛[60] پس از وی ابن ابی عمیر قرار دارد که از طبق سوم اصحاب اجماع است؛ نجاشی او را «جليل القدر عظيم المنزلة فينا و عند المخالفين» خوانده است.[61] راوی بعد عبیدالله بن احمد بن نهیک است که نجاشی او را «الشیخ الصدوق ثقه» و از بیت بزرگی در کوفه معرفی میکند. [62] حمید بن زیاد راوی دیگر است که علی رغم واقفی بودن توسط نجاشی و شیخ طوسی توثیق شده است[63] و شیخ طوسی او را راوی بسیاری از اصول میداند.[64]
شیخ طوسی نیز سه طریق به کتاب عبیدالله بن علی حلبی بیان میکند که هر طریق خود به طرق مختلفی تقسیم میشود.[65] نکته قابل توجه آن است که در طریق نخست و دوم شیخ طوسی پس از ابن ابی عمیر، احمدبن محمدبن عیسی حضور دارد؛ احمد اشعری این کتاب را به قم منتقل کرده است و در میان روایانی چون محمدبن حسن الصفار، سعدبن عبدالله، عبدالله بن جعفر حمیری روایت کرده است، اینان نیز کتاب را به محمدبن حسن بن احمد بن ولید منتقل کردهاند که در نهایت توسط ابن ابی جید و شیخ صدوق در چرخه نقل بغدادیانی همچون شیخ طوسی قرار گرفته است.
بنابراین میتوان گفت طریق نجاشی طریقی بغدادی و طرقی که شیخ طوسی معرفی میکند طریق قمیان است که به بغداد منتقل میشود. شیخ طوسی در تهذیبین اعتماد بسیاری به طریق قمیان دارد و تقریباً همه روایات خود از کتاب حلبی را به طریق قمیمان روایت میکند. شیخ صدوق نیز در مشیخه دو طریق به این کتاب ذکر میکند.[66] وی در مقدمه «من لایحضره الفقیه» درباره این کتاب مینویسد: «وجمیع ما فیه مستخرج من کتب مشهوره علیها المعول و الیها المرجع مثل کتاب حریز بن عبدالله سجستانی و کتاب عبیدالله بن علی حلبی.»[67] مجلسی اول ذیل همین عبارت در اظهار نظری جالب طرق صدوق به کتاب حلبی را هفت طریق صحیح، یک حسن و پنج قوی معرفی میکند.[68]
مرحوم کلینی در الکافی بیش از 504 نقل از کتاب حلبی آورده است که با طرق مختلفی به این کتاب میرسد از میان این طرق، طریق «علی بن ابراهیم» عن «ابراهیم بن هاشم» عن «ابن ابی عمیر» عن «حماد» عن «الحلبی» بسیار تکرار شده است.[69] این طریق 415 مرتبه در کتاب الکافی تکرار شده که از حیث فراوانی دومین سند پر تکرار در کل کتاب است[70] البته طرق دیگری نیز مرحوم کلینی به کتاب علی بن عبیدالله حلبی ذکر میکند؛[71] بنابراین میتوان گفت مشایخ ثلاثه و مرحوم نجاشی از میان طرق مختلفی که به کتاب حلبی وجود داشته بیشتر به طریقی اعتماد کردهاند که ابن ابی عمیر و حماد در دو طبقه نخست انتقال کتاب قرار دارند.[72]
حضور حدیث پژوهان سرشناس از سه حوزه حدیثی مهم کوفه، قم و بغداد، همچون حمادبن عثمان، ابن ابی عمیر، احمدبن محمدبن عیسی اشعری، عبداللهبن جعفر حمیری، محمدبن الحسن الصفار سعدبن عبدالله اشعری، محمدبن الحسن بن ولید، علی بن بابویه (پدر صدوق) عبیدالله بن احمدبن نهیک، حمیدبن زیاد، علی بن ابراهیم و ابراهیم بن هاشم به روشنی به تداول و شهرت این کتاب در حوزههای حدیثی مطرح شیعه گواهی میدهد. علاوه بر اینان میبایست علی بن حسن بن فضال و محمدبن عبدالله زراره را نیز از راویان کتاب حلبی بر شمرد که ابوغالب زراری در طریق خود به این کتاب به نام آن دو اشاره میکند.[73] کتاب حلبی در میان محدثان به قدری مشهور بوده که کتابهای کمتر شناخته شده را به این کتاب تشبیه میکردند تا کمی از ناشناخته بودن خارج شوند.[74] همه اینان نشان میدهد که خدشه در اصالت کتاب حلبی و در نتیجه بیاعتباری آن امری بسیار دشوار است.
4-2. شهرت و تداول کتاب حلبی در شهرهای دور افتاده
یکی از مهترین فوائد طرق کتابهای فهرست، ردگیری سیر انتقالِ جغرافیاییِ نگاشتههای حدیثی است. کتاب حلبی یکی از نگاشتههایی است که پس از تألیف در کوفه به شهرهای مختلف منتقل شده است. چنانکه پیشتر اشاره شد با توجه به طریق نخست شیخ طوسی در الفهرست، کتاب حلبی توسط احمدبن محمدبن عیسی اشعری و بردارش عبدالله از ابنابیعمیر دریافت و به قم منتقل شده است؛ این کتاب پس از دو نسل که در میان محدثان قم تحدیث میشده توسط شیخ صدوق و نیز ابنابیجید (با توجه به طریق دوم شیخ طوسی در الفهرست) به بغداد منتقل میشود؛ بنابراین تداول کتاب حلبی در سه حوزه مهم حدیثی کوفه، قم و بغداد به روشنی قابل استفاده است.
کتاب عبیدالله بن علی حلبی در نقاطی با فاصله قابل توجه از نقاط مرکزی نیز از شهرت قابل توجهی برخوردار بوده، سید مرتضی در کتاب رسائل الشریف المرتضی در بخش جوابات مسائل المیافارقیات پرسش چهاردهم را چنین ثبت کرده است: «ما يشكل علينا من الفقه نأخذه من رسالة على بن موسى بن بابويه القمی، أم من كتاب الشلمغانی، أم من كتاب عبيد الله الحلبی؟» سید مرتضی در پاسخ این پرسش مینوسید: «الجواب: الرجوع الى رسالة ابن بابويه، و كتاب الحلبی أولى من الرجوع الى كتاب الشلمغانی على كل حال»[75] از این پرسش به روشنی بر میآید که «رساله علی بن موسی بن بابویه» و «کتاب عبیدالله بن علی الحلبی» حتی در شهرهای با فاصله نسبتا طولانی از مراکز حدیثی مثل میافارقین[76] نیز مشهوره بودهاند.
کتاب حلبی در مصر نیز از شهرت قال توجهی برخوردار بوده و نزد محدثان متداول بوده است چنانکه گذشت هارون بن موسی تعلکبری این کتاب را در سال 341 در شهر مصر نزد محمدبن عبیدالله بن الفضل سماع کرده است.[77] شاهد دیگر تدوال کتاب حلبی در شمال آفریقا نقلهای فراوان قاضی نعمان مغربی (م 363ق) در کتاب الایضاح[78] از این کتاب است؛ نکته قابل توجه در مورد کتاب الایضاح آن است که قاضی نعمان روایات را بر پایه منابع مستندسازی کرده است نه بر پایه رجال؛ وی در موارد فراوانی به صورت مستقیم از کتاب حلبی (جامع الحلبی/ المسائل)[79] روایت کرده است[80] که شاهدی بر وجود و تداول کتاب در شمال آفریقاست.
سید مرتضی در رساله «جوابات مسائل الرسّیه» نیز که پاسخی بر پرسشهای ابو الحسين المحسن بن محمد بن الناصر الحسينى الرسى[81] است، پرسش پیش رو دریافت کرده و به آن پاسخ گفته است؛ «هل يجوز لعالم أو متمكن من العلم أو عامي الرجوع فی تعرّف أحكام ما يجب عليه العمل به من التكليف الشرعی الى كتاب مصنف، ك «رسالة المقنعة» و «رسالة ابن بابويه» أو كتاب رواية ك «الكافی للكلينی» أو كتاب أصل ك «كتاب الحلبی» أم لا يجوز ذلك؟»[82] سید مرتضی تاریخ کتابت «اجوبة المسائل الرسیة الاولی» را در نهم محرم سال 429ق ذکر کرده است.[83] اگر ابوالحسین الرسی را منسوب و ساکن شهر الرسّ بدانیم[84] میتوان به تداول کتاب حلبی در حجاز نیز قائل شد.
4-3. بر جای ماندن کتاب حلبی تا قرن هفتم
گرچه بسیاری از روایات موجود در کتاب حلبی در کتب اربعه انعکاس یافته و به نسلهای پسین منتقل شده است، اما کتاب حلبی در قالب متنی مستقل دست کم تا اواخر قرن هفتم مورد رجوع بوده است. از عبارت سیدبن طاووس(664ق) چنین برمیآید که به این کتاب دسترسی داشته و از آن به صورت مستقیم روایت میکند؛ وی در رساله عدم مضایقة الفوائت روایاتی را از منابع دراختیار خود[85] به صورت مستقیم روایت میکند؛ ابن طاوس آورده است: «و من ذلک ما رویته عن عبیدالله بن علی الحلبی، فیماذکره فی کتاب اصله رضوان الله علیه... و قال ایضا عبیدالله بن علی الحلبی فی الکتاب المذکور ما هذا لفظه...»[86] با توجه به این عبارت میتوان گفت که کتاب حلبی در دسترس ابن طاوس قرار داشته است.[87] علامه مجلسی نیز به این نکته اشاره دارد.[88] نکته جالب توجه آن است که روایت دومی که سیدبن طاوس از کتاب حلبی نقل میکند در هیچ یک از منابع پیش از وی وجود ندارد، این نشان میدهد که علی رغم روایات فراوانی که از کتاب حلبی در جوامع حدیثی روایت شده اما باز هم به نظر میرسد که این مجموعه، همه روایات کتاب حلبی نیست. گرچه تعبیر صریح دیگری از وجود کتاب حلبی تا مکتب حله وجود ندارد اما با توجه به وجود بسیاری از کتابهای اصحاب امامان تا مکتب حله و تداول این کتابها در آن دوران[89] میتوان به وجود کتاب حلبی تا اواخر قرن هفتم و پس از آن باور داشت.
5. چالشهایی در انتقال کتاب حلبی
5-1. اختلاف نسخ کتاب حلبی
یکی از مهمترین پدیدههای مرتبط با میراث حدیث شیعه مسأله اختلاف یا تعدد نسخ نگاشتههای حدیثی است که در منابع فهرستی به نمونههای متعددی از این پدیده اشاره شده است.[90] مرحوم نجاشی درباره اختلاف نسخه کتاب حلبی آورده است «و النسخ مختلفة الأوائل و التفاوت فيها قريب» طبق این گزارش نسخههای کتاب حلبی تنها در ابتدای آن دارای اختلاف اندکی بوده که چندان مشکلی ایجاد نمیکرده است. اما شیخ طوسی ذیل نام «عبیدالله بن محمدبن الفضل» وی را یکی از مشایخ تعلکبری معرفی میکند و به نقل از تعلکبری مینوسید: «سمعت منه بمصر سنة إحدى و أربعين و ثلاثمائة و له منه إجازة و قال: كان يروی كتاب الحلبی النسخة الكبيرة.»[91] در نگاه نخست چنین به نظر میرسد که کتاب حلبی دارای دو نسخه بزرگ و کوچک بوده که ابن فضل در مصر نسخه بزرگ را روایت میکرده است. آقای بهبودی طبق این گزارش کتاب حلبی را دارای دو نسخه معرفی کرده که نسخه بزرگ در میان مصریان شهرت داشته و روایت میشده و نسخه کوچک تر در میان کوفیان و بغدادیان؛ ایشان اختلاف نسخهای که توسط نجاشی گزارش شده را مربوط به همان نسخه کوچکتر میداند.[92]
اما به نظر میرسد قید «الکبیره» در عبارت شیخ طوسی، قید توضیحی است نه قید احترازی؛ به عبارتی وصف «الکبیرة» در مقابل «الصغیرة» قرار ندارد که از آن وجود دو نسخه بزرگ و کوچک برداشت شود؛[93] چرا که شیخ طوسی با این که در فهرست خود طرق مختلفی را به کتاب حلبی بیان کرده که یکی از طرق به واسطه همین تعلکبری است، به وجود دو نسخه کوچک و بزرگ اشارهای نکرده است. نجاشی نیز سخن از دو نسخه کوچک و بزرگ به میان نیاورده و تنها برای این کتاب از وصف «کبیر» استفاده کرده که یکی از ویژگیهای کتاب است؛ بزرگ بودن کتاب حلبی از انعکاس روایات این کتاب در جوامع روایی شیعه به روشنی قابل استفاده است. قاضی نعمان نیز برای کتاب حلبی از تعبیر «الکتاب المعروف بالجامع» استفاده کرده است که به بزرگی کتاب اشاره دارد.[94] کوتاه سخن آنکه هیچ قرینهای بر وجود دو نسخه کوچک و بزرگ از کتاب حلبی وجود ندارد به جز تعبیر احتمالی شیخ طوسی که از آن نیز میتوان قید توضیحی را استفاده کرد. در موارد مختلفی همین قید به صورت توضیحی به کار رفته است.[95]
5-2. افزودههای ابن ابی عمیر
ابن ابی عمیر در انتقال کتاب حلبی نقش بسیار پر رنگی دارد میتوان گفت بیش از 80% احادیثی که از کتاب حلبی در کتب اربعه شیعه روایت شده، به واسطه ابن بی عمیر از حمادبن عثمان است. شیخ صدوق در گزارشی درباره کتاب عبیدالله بن علی حلبی آورده است: «از استادم ابن ولید شنیدم: از محمدبن الحسن الصفار شنیدم که می گفت: اگر در کتاب حلبی عبارت "وفی حدیث آخر" آمده باشد آن روایت از محمدبن ابی عمیر است.»[96] به نظر میرسد این باور صفار بدان معنا نیست که ابنابیعمیر در نسخه کتاب حلبی روایاتی را افزوده است بلکه در مقام روایتگری کتاب، روایاتی مشابه روایات باب بیان میکرده است و شاگردان در نسخههای خود ثبت میکردند به گونهای که کاملا قابل تفکیک با متن اصلی کتاب حلبی باشد؛ به همین جهت محمدبن الحسن الصفار میتوانسته بین کتاب حلبی و روایات ابنابیعمیر تفکیک کند.[97]
نکته دیگر درباره کتاب حلبی آن است که نجاشی علی رغم آنکه از کتاب حلبی به طریق ابن ابی عمیر دسترسی داشته اختلاف موجود در نسخههای کتاب را فقط در اوائل کتاب میدانسته است؛ بدین ترتیب از نگاه نجاشی روایات افزوده شده در کتاب حلبی توسط ابن ابی عمیر به هیچ روی مرتبط با پدیده اختلاف نسخه نیست. به نظر میرسد که افزودههای ابن ابی عمیر در همان مجلس سماع حدیث به صورت حاشیه یا تعلیقهای بر متن اصلی بوده است. به عبارتی این افزودهها، هویت استقلالی کتاب را از بین نمیبرده است.
رفتار ابن ابی عمیر سنتی مشهور در میان دیگر محدثان و امری کاملا متعارف بوده است؛ چرا که بسیاری از محدثان کتاب محدث دیگر را -که خود راوی آن بودهاند- با اضافه کردن روایاتی تکمیل میکردهاند. به عنوان نمونه میتوان به افزودههای فراوان علی بن مهزیار در برخی از کتب سیگانه حسین بن سعید اهوازی اشاره کرد؛ شیخ طوسی در یادکرد علی بن مهزیار مینویسد: «له ثلاثة و ثلاثون كتابا مثل كتب الحسين بن سعيد و زيادة كتاب حروف القرآن و كتاب الأنبياء و كتاب البشارات. قال أحمد بن أبي عبد الله البرقی: إن علي بن مهزيار أخذ مصنفات الحسين بن سعيد و زاد عليها فی ثلاثة كتب منها زيادة كثيرة أضعاف ما للحسين منها: كتاب الوضوء و كتاب الصلاة و كتاب الحج و سائر ذلك زاد شيئا قليلا»[98] علی بن مهزیار علاوه بر 33 کتابی که خود تالیف کرده بود در سه کتاب –کتاب الوضوء، کتاب الصلاة و کتاب الحج - از کتابهای سیگانه حسین بن سعید مطالب فراوانی افزوده بود.
در نمونه دیگر میتوان از کتاب «القضایا» نوشته عبدالرحمن بن ابی نجران نام برد؛ نجاشی پس از ذکر طریق خود به این کتاب مینویسد: «و هو كتاب محمد بن قيس رواه عن عاصم بن حميد عن محمد و زاد عبد الرحمن فيه زيادات»[99] طبق کلام نجاشی، این کتاب همان کتاب محمدبن قیس است که عبدالرحمن در آن اضافاتی انجام داده است، به همین جهت به نام وی نیز شناخته میشده است. و نمونههای دیگر که در برخی موارد افزودههایی فاسد و تخریب کننده بودهاند.[100]
تکمیل نگارشهای حدیثی توسط راویان دیگر حتی به صورت بیان روایاتهای مخالف امری شایع و مرسوم در میان محدثان بوده و هیچ یک از آنان این کار را – دستکم نسبت به افزودههای ابن ابی عمیر به کتاب حلبی- تقبیح نکردهاند؛ با این وجود آقای معارف در رابطه با این افزودهها آورده است: «اگر کتاب عبیدالله بن علی بر امام صادق7 عرضه و توسط ایشان تحسین شده است، چرا باید ابنابیعمیر به چنین کاری تمایل داشته باشد؟ شاید این عمل ابن ابی عمیر از آن روست که خود، اعتقادی بدان ندارد که این کتاب عبیدالله حلبی بر امام صادق7 عرضه شده و مورد تایید ایشان قرار گرفته است».[101] تحسین کتاب توسط امام صادق7 به هیچ روی به معنای کامل بودن کتاب نیست. چندان واضح نیست که آقای معارف از تعلیقهها و افزودههای ابن ابی عمیر چگونه نتیجه گرفته است که ابنابیعمیر عرضه کتاب بر امام صادق7 را قبول نداشته؟!
ابنابیعمیر در سال 217ق وفات کرده،[102]و عبیدالله بن علی حلبی قبل از سال 148ق بدرود حیات گفته است،[103] این بدان معناست که ابن ابی عمیر بیش از 50 سال پس از عبیدالله فعالیت حدیثی داشته و مشایخ فراوانی را دیده و کتابهای حدیثی فراوانی را از آنان روایت کرده است؛[104] بنابراین بسیار طبیعی است که وی روایاتی را دیده باشد که از دیدگان عبیدالله حلبی پوشیده مانده و یا اصلا پس از وفات وی صادر شده باشد. به نظر میرسد ابن ابی عمیر به عنوان یک حدیث شناس خبره این حق را داشته که در هنگام تحدیث کتاب حلبی به شاگردان خود بر این کتاب تعلیقه بزند و روایات دیگری را بر متن اصلی بیافزاید؛ این عمل به هیچ روی به معنای عدم پذیرش عرضه کتاب بر امام صادق7 نیست.
5-3. روایات مشترک عبیدالله بن علی حلبی با سایر راویان
پیش از هر سخنی این پرسش مطرح میشود که آیا دو راوی میتوانند دو روایت مشابه و یا حتی یکسان داشته باشند؟ با مراجعه به روایات به ویژه روایات فقهی کوتاه، به روشنی استفاده میشود که این مسأله به فراوانی صورت گرفته و امری بسیار رایج در میان محدثان است؛ به عنوان نمونه زراره، محمدبن مسلم و ابوبصیر از امام باقر7 و امام صادق7 روایتی پیرامون کیفیت غسل رسول خدا6 گزارش نمودهاند که شیخ طوسی با یک سند ترکیبی آن را روایت کرده است[105] و نیز این سه راوی روایت دیگری با درونمایه امامتی از امام باقر7 روایت کردهاند که توسط شیخ صدوق روایت شده است.[106] در نمونه دیگر، بکیربن اعین، زراره، فضیل بن یسیار ، محمدبن مسلم، بریدبن معاویه از امام صادق7 و امام باقر7 حدیثی پیرامون اعاده اعمال عبادی توبه کنندگان از عقیدهای فاسد روایت کردهاند؛ کلینی در یک سند ترکیبی این مورد را ذکر کرده است.[107] نمونههای فراوان دیگری نیز وجود دارد. [108] جالب آن است که در یکی از این موارد، هفت راوی (زرارة، بكير بن اعین، محمدبن مسلم، بريدبن معاوية، فضيل بنيسار، إسماعيل الأزرق و معمر بن يحيى) روایت مشابهی را از امام صادق7 و امام باقر7 روایت میکنند و در انتهای سند تصریح میشود که همه این هفت نفر این روایت را از این دو امام شنیدهاند؛ - به نظر میرسد عبارت مربوط به عمربن اذینه راوی از این هفت نفر باشد-؛[109] کوتاه سخن آنکه اگر قرار باشد، چنین امری قدحی به روایت باشد، باید عمده بنای حدیثی شیعه را از اعتبار ساقط نماییم.
در عین حال آقای معارف یکی از وجوه تشکیک در کتاب حلبی را اینگونه بیان میکند: «مطلب دیگری که موجب تشکیک در اصالت کتاب عبیدالله حلبی میشود وجود روایاتی است که با متنی یکسان از افراد دیگری به جز وی نیز روایت شده است»[110] سپس به چند نمونه اشاره کرده و در پایان چنین نتیجه میگیرد: «به نظر میرسد آنچه کتاب عبیدالله حلبی خوانده میشود مجموعهای از روایات سایر اصحاب ائمه: است که به وی منتسب گردیده و در کتاب مشهور به نام وی گردآوری شده است.»[111] آقای معارف این موارد را فراوان معرفی میکند اما تنها به سه نمونه اشاره میکند و هیچ اشارهای حتی با صورت ارجاع به موارد دیگر نمیشود؛
مورد نخست آن است که کلینی به طریق علی بن ابراهیم/ پدرش/ ابن ابی عمیر/ حماد بن عثمان/ عبیدالله حلبی روایت کرده است[112] و حال آنکه همین روایت توسط شیخ طوسی به صورت مستقیم از حماد روایت شده است.[113] نمونه دوم نیز مشابه همین مورد است.[114] و نمونه سوم موردی است که کلینی از عبیدالله حلبی روایت کرده[115] و طوسی از محمد حلبی روایت کرده است؛[116] آقای معارف پس از ذکر مورد سوم آورده است: «واضح است که شیخ طوسی از کتاب محمد حلبی روایت کرده است اثری که در اصالت آن تردیدی نیست، بر این پایه محتمل است روایت محمدحلبی به عمد یا سهو به عبیدالله منتسب گردیده و بعد ضمن کتاب منسوب به وی جای گرفته است».
نکتهای که در این موارد از آن غفلت شده گونههای تحریف در اسناد است؛ بسیاری از تحاریف چه در اسناد و چه در عناوین در موارد معروف و پر تکرار اتفاق میافتد؛ به عنوان نمونه علی بن ابراهیم به صورت فراوان از پدرش روایت میکند اما برای دستیابی به روایات یونس عمدتا از طریق محمدبن عیسی بن عبید اقدام میکند و پدر خود را به صورت مستقیم واسطه روایات یونس قرار نمیدهد (بله در صورتی که پدر را مسیر دستیابی روایات یونس قرار دهد این روایات را به واسطه اسماعیل بن مرار[117] یا دیگران[118]) با این حال گاهی لفظ «عن ابیه» در طریق وی به کتاب یونس وجود دارد که به صورت «علی بن ابراهیم عن ابیه عن محمدبن عیسی بن عبید» ثبت است[119] انس ذهنی که مؤلفان با واژگان «علی بن ابراهیم عن ابیه» به جهت تکرار فراوان داشتهاند باعث شده که در مواردی که «ابیه» واسطه نیست باز هم از «ابیه» استفاده کنند که در واقع زائده است.[120] در دو نمونه نخست میتوان گفت از آنجا که در کتب شیخ طوسی سند «الحسین بن سعید عن ابن ابی عمیر عن حماد عن الحلبی» بسیار پر تکرار است.[121] حال وقتی به این سند بدون حلبی بر میخوریم میتوان این احتمال را مطرح کرد که «الحلبی» از سند ساقط شده است. البته احتمال این که هر دو از امام روایت کرده باشند نیز پا برجاست.
در مورد نمونه سوم نیز پیشتر بیان شد که روایات کوتاه فقهی معمولاً از طرق متعددی با متنی یکسان روایت شده است. اساسا اصطلاح «صحیحة الفضلاء» که در کتب فقهی به صورت فراوان استفاده میشود،[122] ناظر به روایاتی است که توسط عدهای از محدثان سرشناس به صورت یکسان و مشابه روایت شده است؛ بنابراین چندان واضح نیست که چرا آقای معارف احتمال تغییر نام محمد به عبیدالله را در الکافی مطرح میکند که بعدها به نام عبیدالله در کتاب منسوب به وی جای گرفته است. آیا اینکه هر دو راوی از امام صادق این حدیث را روایت کرده باشند محتمل نیست؟ خصوصا با توجه به اینکه دو روایت دو طریق کاملا متفاوت دارند.[123] اگر بنا باشد صرفا به جهت یکسان بودن متن دو روایت از دو راوی، سخن تحریف و تصحیف در نام راویان مطرح شود و در اصالت روایت تردید شود، بسیاری از روایات با این مشکل روبرو میشوند.
6. مهمترین نتائج:
1. کتاب عبیدالله بن علی حلبی توسط خود عبیدالله بن علی حلبی نگاشته شده است.
2. عبارات نجاشی، شیخ طوسی و برقی پیرامون کتاب حلبی هرگز به معنای تردید در انتساب کتاب حلبی به عبیدالله بن علی حلبی نیست.
3. شهرت و تداول کتاب حلبی در میان محدثان سرشناس هرگونه شائبه پیرامون جعل و عدم انتساب این کتاب به مؤلف را بیاساس میداند.
4. افزودههای ابنابیعمیر به معنای قبول نداشتن عرضه کتاب بر امام صادق7 نیست.
5. روایات یکسان و مشابه کتاب حلبی با دیگر راویان، به معنای به سرقت رفتن آن روایات و نوشتن به پای عبیدالله نیست؛ چرا که وجود روایات مشابه و یکسان در میان روایان امری رایج است.
منابع
1. ابن بابویه، محمدبن علی (381ق)؛ من لایحضره الفقیه؛ علی اکبر غفاری، چاپ دوم؛ قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1413ق.
2. --------------؛ معانی الاخبار؛ علی اکبر غفاری، چاپ اول، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1403ق.
3. --------------؛ علل الشرائع؛ چاپ اول، قم: کتاب فروشی داوری، 1385ق.
4. --------------؛ الامالی؛ چاپ ششم، تهران، کتابچی، 1376ش.
5.ابن طاووس، علی بن موسی(664ق)؛ رسالة عدم مضایقة الفوائت؛ سیدمحمدعلی طباطبائی المراغی، قم: موسسة آل البیت، مجله تراثنا 7/8، 1407ق.
6. بحرالعلوم، محمدمهدی،(1212ق)؛ رجال السید بحرالعلوم؛ حسین بحرالعلوم و محمدصادق بحرالعلوم، چاپ اول، تهران: مکتبة الصادق7، 1363ش.
7. برقی، احمدبن محمد (274ق)؛ رجال البرقی؛ حسن مصطفوی، چاپ اول، تهران: انشارات دانشگاه تهران، 1342ش.
8. بحرانی، شیخ یوسف (1186ق)؛ الحدائق الناضرة؛ محمدتقی ایراونی، شیخ عبدالرزاق مقرم، چاپ اول، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1405ق.
9. بهبودی، محمدباقر(1393ش) معرفة الحدیث؛ چاپ اول، بیروت: دارالهادی، 1427ق.
10. حموی بغدادی، یاقوت بن عبدالله (626ق)؛ معجم البلدان؛ بیروت: دار صادر، 1397ق.
11. زراری، ابوغالب احمدبن محمد(م 368 ق)؛ رسالة ابی غالب الی ابنه، محمدرضا حسینی جلالی، چاپ اول، قم: مرکز البحوث و التحقیقات الاسلامیه، 1369ش.
12. سرخهای، احسان؛ «تحلیل دیدگاه شیخ بهائی و اخباریان در علل تغییر شیوه اعتبارسنجی متأخران»؛ علوم حدیث، ش87، بهار1397.
13. ----------؛ «کتاب حلبی منبعی مکتوب در تالیف الکافی»؛ علوم حدیث، ش51، بهار1388.
14. خوئی، ابوالقاسم (1413ق)؛ موسوعة الامام خوئی؛ چاپ اول، قم: موسسة احیاء آثار الامام خوئی، 1418ق.
15. ----------؛ معجم رجال الحدیث، چاپ پنجم، بیجا، بینا، 1413ق.
16. شبیری زنجانی، سیدمحمدجواد؛ اصول علم الرجال المستوی الاول، بیتا، بیجا.
17. طوسی، محمدبن الحسن (460ق)؛ فهرست کتب الشیعة و اصولهم؛ عبدالعزیز طباطبائی، چاپ اول، قم: مکتبه المحقق الطباطبائی، 1420ق.
18. -------------؛ رجال الطوسی؛ جواد قیومی، چاپ سوم، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1430ق.
19. -------------؛ تهذیب الاحکام؛ سیدحسن الموسوی خرسان، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1407ق.
20. ------------؛ الاستبصار؛ سیدحسن الموسوی خرسان، اول، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1390ق.
21. عاملی، سیدمحمدبن علی (1009ق)؛ مدارک الاحکام؛ چاپ اول، بیروت: موسسة آل البیت، 1411ق.
22. علم الهدی (سید مرتضی، 436ق)، علی بن الحسین؛ رسائل الشریف المرتضی؛ سیدمهدی رجائی، چاپ اول، قم: دارالقرآن الکریم، 1405ق.
23. عمادی حائری، محمد، بازسازی متون کهن حدیث شیعه؛ چاپ اول، تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1388ش.
24. عیاشی، محمدبن مسعود (320ق)؛ تفسیر العیاشی؛ سیدهاشم رسولی محلاتی، چاپ اول، تهران: المطعبة العلمیه، 1380ق.
25. غضائری، احمدبن حسین (450ق)؛ الرجال؛ محمدرضا حسینی جلالی، چاپ اول، قم: دارالحدیث، 1364ش.
26. قربانی زرین، رضا؛ «اصالت حدیث شیعه در موضوع مقامات ائمه علیهم السلام (نصب الاهی، علم موهوب و کرامات)»؛ پایان نامه دکتری، علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران، شهریور 1393.
27. کلبرگ، اتان؛ کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او؛ مترجمان علی قرائی، رسول جعفریان، قم: کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، 1371ش.
28. کشی، محمدبن عمر، رجال الکشّی؛ حسن مصطفوی، چاپ اول، مشهد: موسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409ق.
29. کلینی، محمدبن یعقوب (329ق)؛ الکافی؛ علی اکبر غفاری ومحمد آخوندی؛ چاپ پنجم، بیروت: دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق.
30. گرجی، ابوالقاسم(1389ش)؛ ادوار اصول الفقه؛ چاپ اول، تهران، میزان، 1385ش.
31. مامقانی، عبدالله (1351ق)؛ تنقیح المقال؛ بیجا، بیتا، (رحلی، 3جلدی).
32. مجلسی، محمدباقر(1110ق) بحارالانوار؛ چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1403ق.
33. مجلسی، محمدتقی، (1070ق) لوامع صاحبقرانی، چاپ دوم، قم: موسسة اسماعیلیان، 1414ق.
34. مدرسی طباطبائی، سیدحسین؛ میراث مکتوب شیعه؛ ترجمه سیدعلی قرائی و رسول جعفریان، چاپ اول، قم: نشرمورخ، 1386ش.
35. معارف، مجید؛ رشیدی، امیر؛ «بررسی اصالت کتاب عبیدالله بن علی حلبی»؛ صحیفه مبین، ش51، 1392ش.
36. مغربی، القاضی نعمان(363ق)؛ الایضاح؛ محمدکاظم رحمتی، چاپ اول، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1428ق.
37. محسنی، محمدآصف؛ بحوث فی علم الرجال؛ چاپ پنجم، قم: مرکز المصطفی العالمی، 1432ق.
38. نراقی، مولی احمد، (1245ق) مستند الشیعه فی احکام الشریعة؛ چاپ اول، قم: موسسة آل البیت، 1415ق.
39. نجاشی، احمد بن علی (450ق)؛ رجال النجاشی؛ چاپ ششم، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1365ش.
40. وفائی، مرتضی؛ «نگاهی به حدیث و محدثان شیعه حلب»؛ علوم حدیث، ش55، بهار1389.
1. در نگارش این مقاله از راهنماییها و مشاورههای علمی استاد دانشورم سیدعلیرضا حسینی شیرازی بسیار بهرهمند شدم.
[2]. کلینی، الکافی، ج 1 ص57 ح13.
[3]. همان، ج2 ص20 ح6؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ج1 ص252.
[4]. محمدبن یحیی العطار: «شيخ أصحابنا فی زمانه ثقة عين كثير الحديث» (رجال النجاشی، ص353 ش946)؛ احمدبن محمدبن عیسی اشعری: «و أبو جعفر رحمه الله شيخ القميين و وجههم و فقيههم غير مدافع (همان، ص182 ش198)، «و أبو جعفر هذا شيخ قم و وجهها و فقيهها غير مدافع» (فهرست الطوسی، ص60 ش75)؛ صفوان بن یحیی: ثقة ثقة عين ← (رجال النجاشی، ص197 ش524)، «أوثق أهل زمانه عند أصحاب الحديث و أعبدهم» (فهرست الطوسی، 241 ش356)؛ عیسی بن السری: بغدادی مولى ثقة (رجال النجاشی، ص296 ش802).
[5]. مجله علوم حدیث، شماره 51، ص34-58.
[6]. مجله علوم حدیث، شماره 55، ص218-243.
[7]. مجله صحیفه مبین، شماره 51، ص8-24.
[8]. دفاع شده در شهریور 1393 در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران. استادان راهنما: مجید معارف، عبدالهادی فقهی زاده، استادان مشاور: منصور پهلوان، حسن طارمی راد.
[9]. اشکالات محتوایی کتاب حلبی در نوشتاری مستقل با عنوان «بررسی ابهامات فقهی کتاب عبیدالله بن علی حلبی» عرضه خواهد شد.
[10]. ن ک: ابوغالب زراری، رسالة ابی غالب الزراری الی ابنه فی ذکر آل اعین، سرتاسر.
[11]. ن ک: مقاله «نقش سیاسی خاندان یقطین در تاریخ شیعه» فاطمه جعفرنیا، مجله تاریخ اسلام، ش62 ص87-113.
[12]. رجال النجاشی، ص232 ش615 «و آل نهيك بالكوفة بيت من أصحابنا منهم عبد الله بن محمد و عبد الرحمن السمريان و غيرهما.»
[13]. همان، ص27 ش50. «و هو (اسماعیل بن عبدالخالق بن عبدربه) من بيت الشيعة عمومته شهاب و عبد الرحيم و وهب و أبوه عبد الخالق كلهم ثقات».
[14]. برای تحقیق بیشتر ن ک: «نگاهی به حدیث و محدثان شیعه حلب» مرتضی وفایی، مجله علوم حدیث، شماره 55، ص 218-243.
.[15] رجال النجاشی، ص230 ش 612.
[18]. همان، ص230 ش 612 «و روى جدهم أبو شعبة عن الحسن و الحسين عليهما السلام».
[20]. رجال الکشی، ص408 ش927.
[21]. رجال النجاشی، ص230 ش612. راویان دیگری نیز به دلیل سفرهای تجاری به شهری به این نام خوانده شدهاند همچون حریزبن عبدالله سجستانی که اهل کوفه است اما به دلیل تجارت در شهر سجستان به این نام شهرت یافته است. (رجال النجاشی، ص144 ش375 «أكثر السفر و التجارة إلى سجستان فعرف بها»)
[22]. برقی، رجال برقی، ص23 «و هو أول كتاب صنفه الشيعة».
[23]. رجال النجاشی، ص231 ش612 «و عرضه على أبی عبد الله عليه السلام و صححه قال عند قراءته: أ ترى لهؤلاء مثل هذا؟»
[25]. طوسی، الفهرست، ص305 ش467.
[26]. آمار کتاب من لایحضره الفقیه براساس نرم افزار اسناد صدوق و آمار سه کتاب دیگر بر اساس نرم افزار درایة النور است.
[27]. کلینی، الکافی، ج 1 ص 36، ص 451 ، ص 546، ص 548، ج 2 ص 82، ص 114 ح 1و 2، ص 146، ص 148، ص 258، ص 322، ص 497، ص 639، ص 664.
[28]. برای نمونه حریزبن عبدالله سجستانی نگاشتهای حدیثی با موضوع «الصلاة» که از شهرت بالایی برخورد دار بوده (رجال النجاشی، ص145 ش375) و نیز معاویة بن عمار که کتابی با موضوع «الحج» داشته است؛ (همان، ص411 ش1096).
[29]. در منابع موجود تصریحی به مبوب بودن این کتاب نشده است اما با توجه قرینههایی میتوان به این نتیجه رسید؛ برقی از این کتاب با تعبیر «اول کتاب صنفه الشیعه «... شیخ طوسی نیز این کتاب را «مصنف» نامیده است و نجاشی نیز تعبیر «صنف الکتاب» استفاده کرده است؛ نجاشی در یاد کرد محمد بن عبدالله بن عمرو کتاب وی را مبوب و بزرگ معرفی کرده و آن را شبیه کتاب حلی می داند (رجال النجاشی، ص366 ش990) از این عبارت نیز میتوان چنین استفاده کرد که کتاب حلبی نیز مبوب بوده است.
[30]. رجال النجاشی، ص258 ش676.
[31]. طوسی، الفهرست، ص73 ش92.
[32]. ابن الغضائری، الرجال، ص36.
[33]. طوسی، الفهرست، ص202 ش299-300.
[34]. رجال النجاشی، ص330 ش891؛ ابن الغضائری، الرجال ص94.
[35]. بهبودی، معرفة الحدیث، ص367 «و عندی ان عبیدالله بن علی الحلبی ثقة و لکن النسخة مصنفة موضوعة و روایاتها مسروقة من کتب الاصحاب علی ما تبینت لی أثناء التصفح و التفحص.»
[37]. آقای معارف با توجه به نسخه ای دیگر که به جای «معمول علیه» تعبیر «معول علیه» ذکر شده و نیز تعبیر ابن شهرآشوب که به احتمال قوی در گزارش خویش به فهرست شیخ طوسی متکی است و از تعبیر «معول علیه» استفاده کرده است. نتیجه میگیرد که نمیتوان بر پایه عبارت شیخ طوسی این کتاب را مجعول دانست. (مجید معارف، امیر رشید، «بررسی اصالت کتاب عببدالله بن علی حلبی» ص14) طبق این سخن اگر تعبیر صحیح همان «معمول علیه» باشد دکتر معارف هم نظر آقای بهبودی است.
[38]. محمدباقر بهبودی، معرفةالحدیث، ص367.
[39]. مجید معارف، امیر رشید، «بررسی اصالت کتاب عببدالله بن علی حلبی» ص14.
[40]. برقی، رجال برقی، ص23.
[41]. محمدباقر بهبودی، معرفةالحدیث، ص367.
5. برای نمونه؛ إبراهيم بن قتيبة من أهل أصبهان. «له كتاب. أخبرنا به عدة من أصحابنا...(طوسی، الفهرست، ص20)» و عبارات مشابه ديگر ذيل اكثريت قريب به اتفاق مداخل؛ «و له كتاب النوادر و من جملة أصحابنا من عده من جملة الأصول ... ← (همان، ص64)»؛ «له كتاب المصابيح فی ذكر ما نزل من القرآن فی أهل البيت و هو كتاب كبير حسن كثير فی الفوائد. أخبرنا به ... (همان، ص67)» (به نقل از پایان نامه دکتر رضا قربانی زرین).
[43]. به عنوان نمونه: فهرست الطوسی، ص39 ش52 «اصله معتمد علیه»؛ همان، ص158 ش242 «له کتاب معتمد»؛ همان، ص 256 ش372 «الا ان کتابه معمتد»؛ همان، ص335 ش527 «کتاب کبیر جید معتمد».
[44]. طوسی، تهذیب الاحکام، ج1 ص446؛ ج4 ص320 و 324 و 334؛ ج5 ص491؛ ج8 ص226؛ ج9 ص293 و 316 و 319 و 335 و 395؛ همو، الاستبصار ج4 ص177 و 200.
[45]. همو، الفهرست، ص2؛ «فلا بد من أن أشير إلى ما قيل فيه من التعديل و التجريح و هل يعول على روايته أو لا و أبين عن اعتقاده و هل هو موافق للحق أم هو مخالف له».
[46]. به عنوان نمونه بنگرید به یادکرد محمدبن عیسی بن عبید (رجال النجاشی، ص333؛ فهرست الطوسی، ص402) و نیز احمدبن علی بن نوح صیرفی (رجال النجاشی، ص86؛ فهرست الطوسی، ص86) و نیز عبیدالله بن احمد الانباری (رجال النجاشی، ص232؛ فهرست الطوسی، ص296) در هر دو کتاب.
[47]. طوسی، الفهرست، ص386 ش590.
[49]. صدوق، معاني الأخبار، ص150؛ همو، من لایحضره الفقیه ج1 ص3؛ سید مرتضی، رسائل شریف المرتضی ج 1 ص279 و ج 2 ص331؛ رجال النجاشی، ص 336 و 366.
[50]. دکتر رضا قربانی زرین، پایان نامه «اصالت حدیث شیعه در موضوع مقامات ائمه علیهم السلام (نصب الاهی، علم موهوب و کرامات)» ص63.
[51]. برقی، رجال برقی، ص23.
[52]. حیدر محمدعلی بغدادی نیز در تحقیق کتاب برقی به این نکته اشاره کرده است؛ وی در پا نوشت 2 ص154 مینویسد: «و فی النسخ: عن و هو خطأ و التصحیح من عندنا.» البته ایشان این احتمال را مطرح کرده است که ممکن است واژه صحیح «عنه» باشد و خود این احتمال را بعید میداند.
[53]. بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، ج1 ص127.
[54]. مامقانی، تنقیح المقال (رحلی) ج3 خاتمه ص124.
[55]. آصف محسنی، بحوث فی علم الرجال، ص411.
[56]. رجال النجاشی، ص 231 ش612.
[57]. از این عبارت میتوان استفاده کرد که «خلق من اصحابنا» در انتساب کتاب به عبیدالله تردیدی نداشتهاند و این کتاب به طرق فراوان توسط این جمعیت فراوان روایت شده است. نظر آقای بهبودی و آقای معارف فهم «خلق من اصحابنا» از کتاب عببدالله را زیر سوال میبرد.
[58]. حتی اگر واژه «عن» یا «عنه» در رابطه با کتابی استفاده نشده باشد مثلا تعبیر «یرویه جماعة» بدون واژه «عنه» به کار رفته باشد باز هم به معنای نقل بدون واسطه از مولف است؛ چرا که در موارد فراوانی تعبیر «یرویه عده او جماعه» به کار رفته و سپس برای نمونه به یک راوی اشاره شده که راوی مستقیم است به عنوان نمونه: 1. کتاب خطاب بن مسلمه: له کتاب یرویه عده منهم محمدبن ابی عمیر. (رجال النجاشی، ص154 ش407) 2. کتاب سلیم الفراء: له کتاب یرویه جماعه منهم محمدبن ابی عمیر (همان، ص193 ش516) 3. کتاب درست بن ابی منصور: له کتاب یرویه جماعه منهم سعد بن محمد (همان، 162 ش430) 4. کتاب شعیب بن اعین: له کتاب یرویه جماعه منم بکر بن جناج (همان، ص195 ش521) 5. کتاب عمربن ابان: له کتاب یرویه جماعه منهم عباس بن عامر (همان، ص285 ش759) 6. کتاب خلاد السدی: له کتاب یرویه عده منهم ابن ابی عمیر (همان، ص154 ش405) 7. کتاب صالح بن عقبه بن قیس: له کتاب یرویه جماعه [عنه] منهم محمدبن اسماعیل بن یزیع (همان، ص200 ش532). در همه این نمونهها و نمونههای متعدد دیگر پس از این که به روایان متعدد کتاب اشاره شده به عنوان نمونه سخن از شخصی مطرح شده است که راوی مستقیم است این نشان میدهد که تعبیر «یرویه جماعه او عده» تنها در صورتی به کار میرود که راویان مستقیم فراوان باشند نه غیر مستقیم.
[59]. طوسی، الفهرست، ص156 ش240.
[60]. رجال الکشی، ص375 ش705.
[61]. رجال النجاشی، ص326 ش887.
[63]. همان، ص132 ش339. فهرست الطوسی، ص155 ش238؛ شیخ طوسی در رجال نیز او را به بزرگی یاد کرده است «عالم جليل واسع العلم كثير التصانيف» (رجال الطوسی، ص421 ش6081).
[64]. طوسی، الفهرست، ص155 ش238 «روی الاصول اکثرها».
[65]. همان، ص305 ش467. طریق نخست: أخبرنا «أبو عبد الله» عن «محمد بن علي بن الحسين» عن «أبيه/محمد بن الحسن» جميعا عن «سعد بن عبد الله / عبد الله بن جعفر الحميری» عن «أحمد / عبد الله ابنی محمد بن عيسى الأشعری» عن «محمد بن أبي عمير» عن «حماد بن عثمان» عن «عبيد الله بن علي الحلبي.» طریق دوم: و أخبرنا «ابن أبی جيد» عن «محمد بن الحسن بن الوليد» عن «محمد بن الحسن الصفار» عن «أحمد بن محمد» عن «ابن أبی عمير» عن «حماد» عن «الحلبی». طریق سوم: و أخبرنا «جماعة» عن «التلعكبری» عن «أبی عيسى عبيد الله بن محمد بن الفضل بن هلال الطائی» قال: «حدثنا [أحمد بن علی بن] أحمد بن علی بن النعمان» قال: «حدثنا السندی بن محمد البزاز» قال: «حدثنا حماد بن عثمان ذو الناب» عن «عبيد الله بن علی الحلبی.»
[66]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج4 ص430؛ طریق اول همان طریق نخست شیخ طوسی است و طریق دوم از این قرار است: و رويته عن أبی؛ و محمّد بن الحسن، و جعفر بن محمّد بن مسرور عن الحسين بن محمّد بن عامر، عن عمّه عبد اللّه بن عامر، عن محمّد بن أبی عمير، عن حمّاد بن عثمان، عن عبيد اللّه بن علیّ الحلبی.
[67]. صدوق، من لایحضره الفقیه ج1 ص4.
[68]. محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج1 ص191 «و اين كتاب متواتر بود از او، و جميع علما به آن عمل مىنمودند چون حضرت تحسين فرموده بودند. و صدوق طرق صحيح بسيار دارد باين كتاب از آن جمله هفت طرق صحيح و يك حسن، و پنج قوى و شيخ طوسى از صدوق پنج طريق صحيح دارد، و به طرقى ديگر نيز دارد.»
[69]. به عنوان نمونه؛ ج 1 ص 451 و ص546 و 548؛ ج2 ص82 و ص148 و ص664؛ ج3 ص4 و ص12 و ص33 و ص34 و ص43 و ص46 و ص48 و ص49 و ص51 و ص54؛ ج4 ص76 و ص92 و ص96 و ص 98 و ص101 و ص104 و ص105.
[70]. سیدمحمدجواد شبیری، اصول علم الرجال المستوی الاول، ص40.
[71]. به عنوان نمونه؛ طریق علی بن رئاب: ...عن «ابن محبوب» عن «علی بن رئاب» عن «الحلبی» ج 2 ص497؛ ج3 ص140 و ص158 و ص315؛ ج5 ص443 و ص491 و ص502؛ ج6 ص165 و ص280 و ص414؛ ج7 ص161 و ص300 و ص405 و ص462. (ابتدی سند متفاوت است)
[72]. جالب توجه است که ابوغالب زراری برای ذکر طریق خود به کتاب حلبی از این طریق یاد میکند: حدثنی به جدی «أبو طاهر محمد بن سليمان» عن «علی بن الحسن بن فضال» عن «محمد بن عبد الله بن زرارة» عن «ابن أبی عمير» عن «حماد» عن «الحلبی»؛ در این طریق نیز ابن ابی عمیر و حماد حضور دارند.
[73]. ابوغالب زراری، رسالة الی غالب، ص162.
[74]. رجال النجاشی، ص366 ش990، یادکرد محمدبن عبدالله بن عمرو بن سالم «له نسخة تشبه كتاب الحلبی مبوبة كبيرة».
[75]. سید مرتضی، رسائل شریف المرتضی، ج1 ص279.
[76]. حموی، معجم البلدان، ج5 ص235؛ «میافارقین: اشهر مدینه بدیار بکر...» این شهر امروزه در جنوب ترکیه با نام «سیلوان» شهرت دارد.
[77]. طوسی، رجال الطوسی، ص431 ش6815.
[78]. الایضاح متنی فقهی و مفصل بر پایه روایات معصومان - از پیامبر اکرم تا امام صادق- بوده که در 220 باب در سه هزار صفحه تدوین شده بود. متاسفانه متن کامل الایضاح باقی نمانده و تنها اندکی از آن (بخشی از کتاب «الصلاة») در یک نسخه خطی منحصر به فرد برجای مانده است، تصویر این نسخه از دانشگاه توبینگن آلمان توسط دکتر سیدحسین مدرسی طباطبائی به ایران - کتابخانه آیت الله مرعشی- منتقل شده است. این نسخه کوچک توسط محمدکاظم رحمتی تحقیق و تصحیح شده و به سال 2007 توسط موسسه الاعلمی در بیروت به چاپ رسیده است. (سیدمحمد عمادی حائری، بازسازی متون کهن حدیث شیعه، ص433)
[79]. در منابع متداول حدیث پژوهی کتابی با عنوان مسائل الحلبی به چشم نمیخورد اما از کیفیت ارجاع دهی و مستندسازی قاضی نعمان میتوان به وضوح چنین استفاده کرد که وی از دو منبع مستقل به نام حلبی یکی با عنوان جامع الحلبی و دیگری با عنوان کتاب الحلبی المعروف به کتاب المسائل یاد میکند.
[80]. به عنوان نمونه ، الایضاح ص69، 70، 75، 76، 77، 79.
[81]. ابوالقاسم گرجی، ادوار اصول فقه ص83.
[82]. سید مرتضی، رسائل الشریف المرتضی، ج 2، ص 331.
[84]. به نظر میرسد شهر رسّ منطقهای کوهستانی در اطراف مدینه نزدیک ذوالحلیفه است (دانش نامه جهان اسلام ج19 ص809) شهر «الرس» هم اکنون یکی از شهرهای عربستان است که فاصله تقریبی آن با شهر مدینه 400 کیلومتر است. به نظر میرسد قاسم الرسی ابن ابراهیم طباطبا (رجال النجاشی، ص314 ش859) یکی از سران زیدیه به جهت مدتی اقامت در منطقه الرس به این شهر منسوب شده است. (ن ک: دانش نامه جهان اسلام ج19 ص809؛ مدخل رسی قاسم بن ابراهیم نوشته محمدکاظم رحمتی)
[85]. ابن طاوس برخی منابع را با ذکر جزئیات دقیق نسخه تشریح میکند مثلا یکی از منابع وی کتاب قرب الاسناد عبدالله بن جعفرحمیری (ابن طاوس این کتاب را تألیف محمدبن عبدالله حمیری ذکر کرده اما به نظر میرسد این کتاب تألیف پدر وی عبدالله بن جعفر حمیری است.رجال النجاشی، ص219 ش573؛ فهرست الطوسی، ص294 ش440). است که نسخه در دسترس ابن طاوس در ربیع الاول 429ق نوشته شده است، طبق گزارش ابن طاوس، ناسخ، این نسخه را از نسخهای کتابت کرده که در سال 304ق کتابت شده و بر آن خط مولف وجود داشته است.
[86]. ابن طاووس، رسالة عدم مضایقة الفوائت، مجله تراثنا، ج 7 و 8 ص340.
[87]. اتان کلبرگ نیز به وجود این کتاب در کتابخانه ابن طاووس تصریح دارد. (اتان کلبرگ، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ص207 ش65)
[88]. مجلسی، بحارالانوار، ج 85 ص 299 «رسالة المواسعة، فی القضاء للسيد علی بن طاوس نقلا من أصل عبيد الله بن علی الحلبی المعروض على الصادق».
[89]. ن ک: مقاله «تحلیل دیدگاه شیخ بهایی و اخباریان در علل تغییر شوه اعتبارسنجی متاخران» احسان سرخهای، مجله علوم حدیث، شماره 87 بهار1397 ص115-142؛ و همچنین ن ک: اتان کلبرگ؛ کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار، ص200 تا 208.
[90]. برای نمونه؛ رجال النجاشی، ص 219، ش 572؛ همان، ص 60، ش 136 - 137؛ رسالة ابی غالب الزراری، ص167؛ رجال النجاشی، ص327 ش887؛ همان، ص109 ش267؛ همان، ص50 ، ش107؛ همان، ص 118 ش302؛ همان، ص130 ش334؛ همان، ص207 ش550؛ همان، ص282 ش749؛ همان، ص360 ش966.
[91]. طوسی، رجال الطوسی، ص431 ش6185.
[92]. محمدباقر بهبودی، معرفه الحدیث، ص 367. آقای معارف نیز همین احتمال را مطرح میکنند (مقاله «بررسی اصالت کتاب عبیدالله بن علی حلبی» ص12).
[93]. رضا قربانی زرین، پایان نامه «اصالت حدیث شیعه در موضوع مقامات ائمه علیهم السلام» ص59.
[94]. مدرسی طباطائی، میراث مکتوب شیعه، ص454.
[95]. برای نمونه؛ كتاب الملاحم الكبير محمد بن جمهور (رجال النجاشی، ص337)، كتاب الطهارة الكبير محمدبن مسعود عياشی (همان، ص351)، كتاب العلل الكبير يونس بن عبدالرحمان (همان، ص448). (به نقل از پایان نامه «اصالت حدیث شیعه در موضوع مقامات ائمه علیهم السلام» دکتر رضا قربانی زرین).
[96]. صدوق، معانی الاخبار، ص150 «قال مصنف هذا الكتاب سمعت شيخنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضی الله عنه يقول سمعت محمد بن الحسن الصفار يقول كلما كان فی كتاب الحلبی و فی حديث آخر فذلك قول محمد بن أبی عمير رحمه الله.»
[97]. مرحوم کلینی در مواردی روایتی از کتاب عبیدالله بن علی حلبی به واسطه ابن ای عمیر نقل نموده که در انتهای آن مشابه عبارت «و فی حدیث آخر» آمده است: الکافی، ج3 ص445؛ ج 5 ص238.
[98]. طوسی، الفهرست، ص265 ش379.
[99]. رجال النجاشی، ص235 ش622.
[100]. به عنوان نمونه می توان به کتاب «افعل و لاتفعل» مومن طاق اشاره کرده کرد که نجاشی این کتاب را نزد احمدبن الحسین الغضائری دیده و آن را «کتاب کبیر حسن» معرفی میکند و مینویسد «و قد أدخل فيه بعض المتأخرين أحاديث تدل فيه على فساد... و يذكر تباين أقاويل الصحابة.» (رجال النجاشی، ص326) نمونه دیگر افزودنیهای عمرو بن شمر در کتابهای جابر جعفی است. (همان، ص287 ش765)
[101]. مجید معارف، «بررسی اصالت کتاب عبیدالله بن علی حلبی» ص18.
[102]. رجال النجاشی، ص327 ش887.
[103]. رجال الکشی، ص488 ش927.
[104]. شاهد فعالیت حدیثی فراوان ابن ابی عمیر آن است که احمدبن محمدبن عیسی اشعری کتابهای صد نفر از اصحاب امام صادق را از ابن ابی عمیر روایت کرده است. (رجال النجاشی ص405 ش618؛ «و روى عنه أحمد بن محمد بن عيسى كتب مائة رجل من رجال أبی عبد عليه السلام»)
[105]. طوسی، تهذیب الاحکام، ج1 ص370.
[106]. صدوق، علل الشرائع، ج2 ص377.
[107]. کیلنی، الکافی، ج3 ص545.
[108]. به عنوان نمونه؛ حدیث مشهور «بنی الاسلام علی خمس» توسط ابوحمزه ثمالی، فضیل بن یسار، عبدالله بن عجلان از امام باقر7 (الکافی، ج2 ص18 و 21) و مفضل بن عمر از امام صادق7 (صدوق، الامالی ص268 ح14) با تفاوتهای اندکی روایت شده است.
[109]. طوسی، تهذیب الاحکام، ج8 ص28.
[110]. دکتر مجید معارف، امیر رشیدی، «بررسی اصالت کتاب عبیدالله بن علی حلبی» ص20.
[112]. کلینی، الکافی، ج3 ص439.
[113]. طوسی، تهذیب الاحکام، ج3 ص165.
[114]. صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1 ص382؛ کلینی، الکافی ج3 ص380.
[115]. کلینی، الکافی، ج3 ص304.
[116]. طوسی، تهذیب الاحکام، ج2 ص53.
[117] . الکافی، ج1 ص67 و 157؛ ج2 ص418 و651؛ ج3 ص76 و 80 (و غیره) و 83 و 177 و 498 و 503.
[118]. مثل صالح بن سعید الراشدی (الکافی، ج3 ص304 و 277؛ ج6 ص161) و یحیی بن ابی عمران الهمدانی (الکافی، ج5 ص13) و عنوان مشترک «رجال ابیه» (الکافی ج3 ص141 و 143).
.[119] الکافی، ج3 ص135؛ همان ص136 (تعلیقی).
[120]. خوئی، معجم رجال الحدیث، ج18 ص103. آیت الله خوئی در این عبارت زائده بودن «ابیه» را تایید نمودهاند.
[121]. برای نمونه تهذیب الاحکام، ج4 ص75؛ ج5 ص372، ج6 ص223 و 235 و 263 و 269 و 271 و 356 و 389؛ ج7 ص94 و 98 و 109و 182 و 292. سیدمحمدجواد شبیری این سند را سند چهارم مشهور در کتب اربعه معرفی میکند (اصول علم الرجال المستوی الاول، ص49).
[122]. به عنوان نمونه عاملی، مدارک الاحکام، ج1 ص303 و ج5 ص242 و 384؛ بحرانی، الحدائق الناضرة ج1 ص146، ج3 ص118؛ ج8 ص475؛ نراقی، مستند الشیعه، ج5 ص323 و ج 8 ص15؛ خوئی، موسوعة الامام خوئی، ج 11 ص148 و ج 15 ص 258.
[123]. با بررسی روایات ابن مسکان با تعبیر حلبی، روش میشود که در هیچ روایتی نام عبیدالله به شکل صریح ذکر نشده، اما در روایات بسیاری، از محمد نام برده شده است. با توجه به گستردگی روایات ابن مسکان از محمدبن علی حلبی احتمال نقل وی از عبیدالله منتفی است. (احسان سرخهای، مقاله «کتاب حلبی منبعی مکتوب در تالیف الکافی، مجله علوم حدیث، ش51، ص56) کلینی روایت مذکور را به طریق «علی بن إبراهيم عن أبيه عن ابن أبی عمير عن حماد عن الحلبی» و شیخ صدوق به طریق «و عنه (الحسین بن سعید و النضر بن سوبد) عن محمد بن سنان عن ابن مسكان عن محمد الحلبی» روایت کرده است. چندان واضح نیست که به زعم آقای معارف کدام یک از افراد طریق کلینی روایت محمدحلبی را به عبیدالله حلبی نسبت داده است؟
|